قندیل و شمعدان و چراغان
آیینه و بلور و کبوتر
تا چشم کار میکند اینجا
جمعیت است و نور و کبوتر
امشب کبوترِ دلِ تنگم
مهمان آشیانهی آقاست
امشب تنم نشسته در آشوب
گویی نقارهخانهی آقاست
آقا بگیر دستِ دلم را
از پشت آن ضریح طلایی
چشم انتظار مرهم سبزی است
این زخم، زخم کرب و بلایی
امشب حرم چقدر شلوغ است
بوی اذان رها شده در باد
مثل همیشه میشکند تلخ
بغضی کنار پنجره فولاد...
سعید بیابانکی
موضوعات مرتبط: